امان از جدایی

ققنوس غریب با خنده

امان از جدایی

ققنوس غریب با خنده

نام من عشق است

نام من عشق است آیــا می‌‏شناسیدم؟

زخمی‌ام -زخمی سراپا- می‌‏شناسیدم؟

 

بـــا شما طـــــــــی‌‏کـــــرده‌‏ام راه درازی را

خسته هستم -خسته- آیا می‌‏شناسیدم؟

 

راه ششصدســاله‌‏ای از دفتر "حــافظ"

تا غزل‌‏های شما، ها! می‌‏شناسیدم؟

 

این زمانم گــــرچه ابر تیره پوشیده‌است

من همان خورشیدم اما، می‌‏شناسیدم

 

پای ره وارش شکسته سنگلاخ دهر

اینک این افتاده از پا، می‌‏شناسیدم؟

 

می‌‏شناسد چشم‌‏هایم چهره‌‏هاتان را

همچنانی که شماها می‌‏شناسیدم

 

اینچنین  بیگــــانه از من  رو  مگردانید

در مبندیدم به حاشا!، می‌‏شناسیدم!

 

من همان دریایتان ای رهروان عشق

رودهای رو به دریـــا! می‌شنـاسیدم

 

اصل  من بــــودم ,  بهــانه بود  و فرعی بود

عشق"قیس"و حسن"لیلا" می‌‏شناسیدم؟

 

در کف "فرهـاد" تیشه من نهادم، من!

من بریدم "بیستون" را می‌شناسیدم

 

مسخ کرده چهره‌‏ام را گرچه این ایام

با همین دیدار حتی می‌‏شنـاسیدم

 

من همانم, آَشنــای سال‌‏هـای دور

رفته‌‏ام از یادتان!؟ یا می‌‏شناسیدم!؟

برف

یه نفر داد می زنه :

( پرف پارو می کنیم)

چشام از  خواب  می پرن

پلکامو هم میزنم

شیشه ها بخار گرفتن

پا می شم پنجره رو وا می کنم

همه ی کوچه پُره از پر قو

شاخه ها عروس شدن

آدما دستاشونو ها می کنن

جای پاشون میشه کفش مخملی

چه هوای پاکیه

ریه هامو پر و خالی می کنم

حسّ شاعرانه ام گل می کنه

قلمو ور می دارم

توی دفتر می نویسم:

اونی که دلم براش پر می زنه

دوس دارم الان بیاد در بزنه

می شود؟

التماست نمی کنم

هرگز گمان نکن که این واژه را در وادی آوازهای من خواهی شنید

تنها می نویسم بیا

بیا و لحظه یی کنار فانوس نفس های من آرام بگیر

نگاه کن!

ساعت از سکوت ترانه هم گذشته است

اگرنگاه گمانم به راه آمدنت نبود،

ساعتی پیش، این انتظار شبانه را به خلوت ناب خواب های تو می سپردم

به چراغ همین کوچه ی کوتاه مان قسم

بارش قطره یی از ابر بارانی نگاهم کافی ست

تا از تنگه ی تولد ترانه طلوع کنی 
اما

تو را به جان نفس های نرم کبوتران هره نشین

بیا و امشب را،بی واسطه ی سکسکه های گریه، کنارم باش

مگر چه می شود،  یکبار بی پوشش پرده ی باران تماشایت کنم ؟ 

مگر چه می شود ؟