امان از جدایی

ققنوس غریب با خنده

امان از جدایی

ققنوس غریب با خنده

دوباره انتظار

نشنو از نی ، نی حصیری بی نواست بشنو از دل ، دل حریم کبریاست نی بسوزد خاک و خاکستر شود دل بسوزد خانه ی دلبر شود

 
**** 
 
اون منم که عاشقونه شعر چشماتو می گفتم 
هنوزم خیس می شه چشمام وقتی یاد تو می افتم 
هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره 
هنوزم می گم خدایا کاشکی برگرده دوباره 
 
****  
عکس خدا در اشک عاشق...


قطره دلش دریا می خواست، خیلی وقت بود که به خدا گفته بود اما هر بار خدا می گفت

از قطره تا دریا راهی است طولانی.

راهی از رنج، عشق و صبوری،هر قطره را لیاقت دریا نیست قطره عبور کرد و گذشت، قطره

همه را پشت سر گذاشت، قطره ایستاد و منجمد شد، قطره روان شد و راه افتاد، قطره از دست

داد و به اسمان رفت و هر بار چیزی از رنج و عشق و صبوری اموخت.

تا روزی که خدا گفت:

امروز روز توست، روز دریا شدن، خدا قطره را به رساند،قطره طعم دریا را چشید، طمع دریا شدن را

اما...

روزی قطره به خدا گفت از دریا بزرگ تر اری از دریا بزرگ تر هم هست؟!..

خدا گفت: اری هست

قطره گفت پس من ان را می خواهم، بزرگترین را بی نهایت را.

خدا قطره را برداشت و در قلب ادم گذاشت و گفت اینجا بی نهایت است.

ادم عاشق بود دنبال کلمه ایی می گشت تا عشق را توی ان بریزد اما هیچ کلمه ایی توان سنگینی

عشق را نداشت.

ادم همه ی عشق را توی یک قطره ریخت، قطره از قلب عاشق عبور کرد و وقتی که قطره از چشم

عاشق چکید خدا گفت:

حالا تو بی نهایتی چون که عکس من در اشک عاشق است 

 

****  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد