امان از جدایی

ققنوس غریب با خنده

امان از جدایی

ققنوس غریب با خنده

می شود؟

التماست نمی کنم

هرگز گمان نکن که این واژه را در وادی آوازهای من خواهی شنید

تنها می نویسم بیا

بیا و لحظه یی کنار فانوس نفس های من آرام بگیر

نگاه کن!

ساعت از سکوت ترانه هم گذشته است

اگرنگاه گمانم به راه آمدنت نبود،

ساعتی پیش، این انتظار شبانه را به خلوت ناب خواب های تو می سپردم

به چراغ همین کوچه ی کوتاه مان قسم

بارش قطره یی از ابر بارانی نگاهم کافی ست

تا از تنگه ی تولد ترانه طلوع کنی 
اما

تو را به جان نفس های نرم کبوتران هره نشین

بیا و امشب را،بی واسطه ی سکسکه های گریه، کنارم باش

مگر چه می شود،  یکبار بی پوشش پرده ی باران تماشایت کنم ؟ 

مگر چه می شود ؟

دوباره انتظار

نشنو از نی ، نی حصیری بی نواست بشنو از دل ، دل حریم کبریاست نی بسوزد خاک و خاکستر شود دل بسوزد خانه ی دلبر شود

 
**** 
 
اون منم که عاشقونه شعر چشماتو می گفتم 
هنوزم خیس می شه چشمام وقتی یاد تو می افتم 
هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره 
هنوزم می گم خدایا کاشکی برگرده دوباره 
 
****  
عکس خدا در اشک عاشق...


قطره دلش دریا می خواست، خیلی وقت بود که به خدا گفته بود اما هر بار خدا می گفت

از قطره تا دریا راهی است طولانی.

راهی از رنج، عشق و صبوری،هر قطره را لیاقت دریا نیست قطره عبور کرد و گذشت، قطره

همه را پشت سر گذاشت، قطره ایستاد و منجمد شد، قطره روان شد و راه افتاد، قطره از دست

داد و به اسمان رفت و هر بار چیزی از رنج و عشق و صبوری اموخت.

تا روزی که خدا گفت:

امروز روز توست، روز دریا شدن، خدا قطره را به رساند،قطره طعم دریا را چشید، طمع دریا شدن را

اما...

روزی قطره به خدا گفت از دریا بزرگ تر اری از دریا بزرگ تر هم هست؟!..

خدا گفت: اری هست

قطره گفت پس من ان را می خواهم، بزرگترین را بی نهایت را.

خدا قطره را برداشت و در قلب ادم گذاشت و گفت اینجا بی نهایت است.

ادم عاشق بود دنبال کلمه ایی می گشت تا عشق را توی ان بریزد اما هیچ کلمه ایی توان سنگینی

عشق را نداشت.

ادم همه ی عشق را توی یک قطره ریخت، قطره از قلب عاشق عبور کرد و وقتی که قطره از چشم

عاشق چکید خدا گفت:

حالا تو بی نهایتی چون که عکس من در اشک عاشق است 

 

****  

انتظار

سلام بر گلهای که در بیابان عشق پژمرده شدند اما منت باران را نشکیدند


با سلام....

دوباره برگشتم....


امیدوارم آغوشتونو واسه منی که دوباره زنده شدم باز کنید تا با کمک شما بتونم باز بنویسم البته نه در .....

یا علی ...

*****
این مدتی که نبود یه مدتشو واقعاْ‌ بخاطر کارای قبل خدمتم نمی تونستم آپ ابشم و ۱۵ ماه هم به خاطر خدمت مفتی که واسه این نظام کردم نتونستم آپ بشم و بعد از تموم شدن خدمتم سعی کردم یکی دیگه باشمو یه زندگی دیگه شروع کنم بخاطر همین نتونستم آآپ بشم.
اما تو خدمت خیلی واسم سخت شد.بچه ها تو ۲ ماه آموزش فقط صبر کردنو یاد گرفتم چیا به سرم اومد بماند.اما خیلی سخت بود.
خدمت خیلی چیزا رو بهم ثابت کرد.ثابت کرد اونی نیستم که می تونم باشم.اونی نیستم که بتونم با مشکلاتم خوب بجنگم.اونی نتونم فراموش کنم.
الان سعی کردم اونی که دلم می خواد باشم سعی کردم با مشکلات بجنگم نه فرار کنم ازشون اما تونستم همه چیزو فراموش کنم الا یه چیزو ...
خیلی دیر فهمیدم خدارو
دوستون دارم
واسم دعا کنید...
یا علی
ادامه مطلب ...